استراتژی برند چیست ؟
استراتژی برندِ مؤثّر
استراتژی برندِ مؤثّر، ایدهٔ یکپارچهسازی است که تمامیِ فعّالیّتها، اقدامات و ارتباطات به دور آن شکل می گیرند. استراتژی برند در مورد همهٔ محصولات و خدمات صادق است و در گذر زمان اثر آن ظاهر میشود. استراتژیهای برند برتر چنان متفاوت و پرقدرتند که میتوانند خطّ سیر رقابت را منحرف سازند. تفاوتی ندارد که مدیر عامل باشید یا کارمند، توضیح استراتژی برند ساده است.
استراتژی برند بر اساس دورنما
استراتژی برند بر اساس دورنمایی شکل میگیرد که با استراتژی کسبوکار همجهت است، همچنین در ارزشها و فرهنگ ریشه دارد و نیازها و درک مشتری از برند را انعکاس می دهد. این مفهوم جایگاهیابی، تمایز ومزیّتِ رقابتی را معین میکند و نیز پیشنهاد ارزشی منحصربهفردی است.
استراتژی تدوین شده برای برند باید با تمام ذینفعان هماهنگ باشد
مشتریانِ خارجی، رسانهها و مشتریان داخلی (همانند: کارکنان، هیئت مدیره، تأمین کنندگان اصلی). استراتژی تدوین شده برای برند نقشهٔ راهی است که بازاریابی را راهبردی میسازد، فروش بیشتر برای فروشندگان را تسهیل میکند و برای کارکنان وضوح، معنا و الهام را به ارمغان میآورد.
“بهترین استراتژی برند، استراتژیای است که مشارکت خلاق میان مشتری، استراتژیست و طراح به وجود آورَد”. [کانی بیردسال ]
“عموماً قلبِ استراتژی برند، تعهد ما برای ایجاد اشتیاق در مخاطب است. رسیدن به یک ترکیب درست از نوآوری، طراحی و ارزشِ کسبوکارمان در بازریابیمان و در فروشگاهایمان اساس تعهد برند ماست.” ( توقع بیشتر، هزینه کمتر) [باب اولریش]
هدف استراتژی تدوین شده برای برند، همراستاسازی چشمانداز سازمان با تجربهٔ مشتریانش است.
“یک تعریف خوب و ساده برای بیان استراتژی، شهودی ساختن هرچیز است. شیوهٔ بیان و رفتار یک برند به سادگی تبدیل به یک عادت قدیمی در درون و بیرون سازمان میشود.” [جیمی کوال]
چه کسی استراتژی برند را تعریف می کند؟
معمولاً این کار را یک تیم میکند نه یک نفر به تنهایی. استراتژی تدوین شده برای برند حاصل گفتمان گستردهٔ میان مدیر عامل، بازاریابی، فروش، تبلیغات، روابط عمومی و عملیات(تولید) و توزیع است. شرکتهای بینالمللی اغلب استراتژیستهای برند (متفکران و صاحبنظران مستقل، شرکتهای بازاریابی استراتژیک و مشاوران برند) را به خدمت میگیرند.
در بیشتر مواقع از افراد خارج سازمان استفاده میشود که متفکرانی خلاق با تجربهٔ استراتژیک هستند که به برند کمک میکنند تا آنچه شرکت در این حوزه دارد، مشخص گردد.
گاهی استراتژی تدوین شده برای برند توسط افراد دوراندیش و بابصیرتی همچون استیو جابز، جف بزوس یا آنیتا رادیک و در ابتدای فعالیت یک شرکت ایجاد میشود. و گاهی رهبری بابصیرت و دوراندیش همانند لو گرستنر، مدیر عامل سابق IBM برای تعریف مجدد استراتژی برند نیاز است.
برخی از مواقع بقا و موفقیت شرکتها در گرو استراتژی برندِ مشخص و شفاف است. شرکتها به علت نداشتن چنین استراتژیای متزلزل می شوند.
“نقش مشاور در ایجاد استراتژی برند، تسهیل این فرآیند است،یعنی ارائهٔ ورودی و ایدههای مناسب، پرسیدن پرسشهای درست، مطرح نمودن موضوعهای با اهمیت و در نهایت دست یافتن به راهحلها.”[اریک سیپل]
“بنا به گفتهٔ لینکلن شخصیت مانند یک درخت است و شهرت مانند سایهای از آن. افراد زیادی هستند که بیشتر به دستکاری و ادارهٔ سایه اعتقاد دارند تا توجه به سلامت خودِ درخت. در جهانِ شفافیت و دموکراسی رسانههایِ امروز رهبری هر دوی این زندگیها (سایه و درخت) برای اشخاص و سازمانها سختی روز افزونی دارد. مدیریتِ هیچ تصویری از برند بدون مدیرت رفتار (یک برند) ممکن نیست.”[جان ایواتا]